خاطرات مامان

امروز یازده شهریور نود یک ما از اصفهان برگشتیم من نوبت دکتر داشتم دکترم وقتی فهمید فر رفتم اونم با ماشین خیلی دعوا کرد اخه بعد آمینوسنتز تا دو هفته استراحت مطلق حتی سفر ممنوع اونم با ماشین

امروز هشت شهریور نود و یک من با شوهرم به خاطر یک ماموریت کاری که براش پیش اومد داریم میرم به شهر اصفهان دعا کنین سفرم خوب باشه نی نی آسیب نبین

امروز دو آبان نود و یک اومدم بیمارستان تا سوند دابل جی بزارم تو کلیه فردا مرخص میشم

امروز بیست ودو آبان نود و یک من تو هفته بیست و پنجم بارداری هستم اومدم آزمایش تحمل گلوکوز بدم  وای اون گلوکوز خوردن چقدر سخت بود خلاصه با هر بدبختی بود خوردمش جوابم خدارو شکر خوب بود

امروز بیست و شش مهر نود یک تو هفته بیست و دو بارداری هستم صبح ساعت ده صبح با کمر درد شدید و استفراغ از خواب بیدار شدم به همراه خواهرم رفتم بیمارستان آریا نزدیک خونمون که فهمیدم به خاطر فشار جنینا رو کلیه دچار هیدرو نفروز کلیه در دو کلیه بخصوص در کلیه راست چقدر درد کشیدم و برا اینکه درد نداشته باشم باید سوند دابل جی در دو کلیه بزارم تا فشار از رو کلیه برداشته بشه

امروز شش شهریور نود و یک من هفته چهردهم بارداری هستم امروز ساعت دو بعد از ظهر رفتم آزمایشگاه واسه آمینو سنتز که از دو قول نمونه گرفتن که فهمیدم قول اولم پسر و قول دوم دختر برام دعا کنید در سونو که انجام دادن شکل غیر طبیعی نداشت ولی نتیجه نهایی به جواب آمینوسنتز بستگی داره  

امروز شش شهریور نود و یک من هفته چهردهم بارداری هستم امروز ساعت دو بعد از ظهر رفتم آزمایشگاه واسه آمینو سنتز که از دو قول نمونه گرفتن که فهمیدم قول اولم پسر و قول دوم دختر برام دعا کنید در سونو که انجام دادن شکل غیر طبیعی نداشت ولی نتیجه نهایی به جواب آمینوسنتز بستگی داره  

امروز آرتین و آیتن من باباشون شبکار بود برا اولین بار از دست نق نقاشون خسته شدم ولی وقتی خوابیدن اینقدر معصوم بودن که رفتم بالا سرشون ساعتها نگاهشو کردم گذر زمان نفهمیدم مامان عاشقتونم زود بزرگ بشین منو مامان صدا کنین ...

سلام نفسای مامان و بابا اول بگم عاشقتونم نمیدونین چقدر ما ناراحتیم که سوگلی مون سرما خوردن دکتر بردمتون داروهاتون به موقع خوردین امروز بهتر بودین آرتین بهتر شده بازی میکنه دوباره ولی آیتن و مامان هنوز ناخوشیم الان خواب هستین که دارم مینویسم آرزو میکنم همیشه سر حال و سالم باشین مامانی ...