خاطرات مامان

ده ماهگیتون مبارک

1392/7/22 2:40
نویسنده : مامان
208 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقای مامان ده ماهگیتون مبارک دردونه های من در حالی که که آرتین کوچولو وایتن کوچولو دو تا مروارید روی لثه هاتون دارین دست میگیرین بلند میشین وارد ده ماهگی شدین آیتن نازنینم گوشش درد میکنه تب داره مرتب استامینوفن هر چهار ساعت مصرف میکنه خدا کنه بهتر شی مامانی طاقت دیدن بی حالیتو ندارم دوتاتون با دهنتون صدا در میارین دد میکنید مامان دوستون دارم مامان مجبور میشم سر کار برم مثل اونوقتا که تمام طول روز باهم بودیم نیست شما مجبور میشین چند ساعت با بابا طی کنید خیالم راحت بابا خیلی خوب ازتون مراقبت میکنه بازم میگم عشق من هستین میمونین با نفساتون نفس میکشم شبا با این لالایی میخوابونمتون

لالای کن بخواب خوابت 

گل مهتاب شبا هزارتا رنگ  یک وقت بیدار نشی از خواب قصه  یک وقت بانذاری توشهرغصه لالایی کن مامان چشماش بیداره  مثل هرشب لولو بشت دیواره دیگه بادبادک تو نخ نداره نمیرسه به ابر باره باره همه چیز یکی بود یکی نبوده به من چشمات میگه دریا حسوده اگه سنگ بندازی تو آب دریا میاد شیطون با ما به جنگ و دعوا دیگه ابرا تورو از من میگیرن گلای باغچمون بی تو میمیرن لالایی کن لالایی کن مامان تنهات نمیزاره دوست داره دوست داره میشینه بای گهواره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)