ده ماهگیتون مبارک
سلام عشقای مامان ده ماهگیتون مبارک دردونه های من در حالی که که آرتین کوچولو وایتن کوچولو دو تا مروارید روی لثه هاتون دارین دست میگیرین بلند میشین وارد ده ماهگی شدین آیتن نازنینم گوشش درد میکنه تب داره مرتب استامینوفن هر چهار ساعت مصرف میکنه خدا کنه بهتر شی مامانی طاقت دیدن بی حالیتو ندارم دوتاتون با دهنتون صدا در میارین دد میکنید مامان دوستون دارم مامان مجبور میشم سر کار برم مثل اونوقتا که تمام طول روز باهم بودیم نیست شما مجبور میشین چند ساعت با بابا طی کنید خیالم راحت بابا خیلی خوب ازتون مراقبت میکنه بازم میگم عشق من هستین میمونین با نفساتون نفس میکشم شبا با این لالایی میخوابونمتون
لالای کن بخواب خوابت
گل مهتاب شبا هزارتا رنگ یک وقت بیدار نشی از خواب قصه یک وقت بانذاری توشهرغصه لالایی کن مامان چشماش بیداره مثل هرشب لولو بشت دیواره دیگه بادبادک تو نخ نداره نمیرسه به ابر باره باره همه چیز یکی بود یکی نبوده به من چشمات میگه دریا حسوده اگه سنگ بندازی تو آب دریا میاد شیطون با ما به جنگ و دعوا دیگه ابرا تورو از من میگیرن گلای باغچمون بی تو میمیرن لالایی کن لالایی کن مامان تنهات نمیزاره دوست داره دوست داره میشینه بای گهواره