جشن عمه سولماز
سلام عشقای مامان دیروز عقد عمه سولماز بود با اینکه مامان زی زی خیلی حالش بد بود با این حال آیتن گذاشتم بیش مامان جون من و آرتین بابای رفتیم شام رفتیم رستوران بعد بارک وقتی اومدیم خونه تا دیر وقت بیدار بودین دیگه بابا حمید خوابوندتون من چون دارو خورده بودم خوابم رفت ولی از صبح که بیدار شدین ناخوشین هر دوتاتون فکر کنم شما هم میخواین سرما بخورین خدا نکنه بازم میگم دوستون دارم فراوان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی