خاطرات مامان

جشن عمه سولماز

1392/7/27 15:59
نویسنده : مامان
224 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقای مامان دیروز عقد عمه سولماز بود با اینکه مامان زی زی خیلی حالش بد بود با این حال آیتن گذاشتم بیش مامان جون من و آرتین بابای رفتیم شام رفتیم رستوران بعد بارک وقتی اومدیم خونه تا دیر وقت بیدار بودین دیگه بابا حمید خوابوندتون من چون دارو خورده بودم خوابم رفت  ولی از صبح که بیدار شدین ناخوشین هر دوتاتون فکر کنم شما هم میخواین سرما بخورین خدا نکنه بازم میگم دوستون دارم فراوان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)