خاطرات مامان

هیجده ماهگی مبارک

سلام عشقای من بازم مگم عاشقتونم به عشقتون زندگی میکنم نفس میکشم واسه واکسناتون خیلی نگران بودم مرخصی گرفتنم همش به بابایی میگفتم یکی یکی بزنیم ولی اون میگفت نه اگه یکی یکی باشه ممکن کلافتون کنه خلاصه با پادرد شدید و کلافگیتون فقط24 ساعت طول کشید دوباره فرشته کوچولوها خوب شدیدن جونم واستون بگه مامانی چقدر خوشکل حرف میزنین آرتین همش میگی مانیا پوریا میگه پویا سینا رو میگی (سی ده) عمه ای چقدر عمه سهیلا ذوق میکنه  واست خاله با چه تاکیدی میگی به مامان جون اسم کوچیکش میگی (سیبا ) انا آب و میگی آبه چقدر حرف گوش کن شدی موهات کوتاه کردیم دایی مامان زحمت کوتاهیشون کشید باقی ماندشون نگه داشتم آیتن جونم شما کمتر حرف میزنی ولی عمه و اسم بابایی تکرار...
29 تير 1393

سال 93

عشقای من سلام ببخشید نتونستم زود زود بیام براتون مطلب بزارم ارتین کوچولو قصه دیگه به خوبی راه میره ایتن ناز نازی میگی این سی ؟به شیر میگی سیر میگی کلاغ میگه غار غار در حالی که لباتو غنچه میکنی پارک میری خوب با ادم ارتباط برقار میکنی جونم واستون بگه به عشقتون نفس میکشم دلم زود زود براتون تنگ میشه بابا دوست نداره شمارو دست کسی بسپارم دوست داره مسولیت تربیت خودمون برعهده بگیرم واسه همین من و بابایی خیلی کم همدیگر میبینیم شما یا بامن هستین یا با بابایی ارتین کوچولو هم همش میگه گاوه میگه ماما خلاصه مامان یک گوله عشق هستین نفس من و بابایی هزاران هزار بار شکر واسه داشتنتون
11 ارديبهشت 1393

یکسالگیتون مبارک

سلام عشقای مامان تولدتون مبارک من بی صبرانه منتظر یکسالگیتون بودم دوستون دارم بینهایت در حلی یکساله شدین که ارتین 6 دندون و ایتن ناز نازی 4 تا که 2 تا دیگه در حال جیک زدنایتن ناز من دست میگره را میره چند قدم تنها راه میره ولی ارتین کوچولو هنوز موفق به تنهایی راه رفتن نشده اما دست میگره راه میره مامان گفتن چقدر خوشگل فداتون بشم از نظرم زیباترین اصوات دنیا شنیدن صدا شماست موقعی که سر کار هستیم با بابایی حتما باید کلیپ های که ازتون گرفتیم ببینیم و الا تحملدوریتون نداریم بوس بوس بوس که از گونه من و بابا میکنی ایتن جونم قوت دوباره بهمون میدی مامان جان دست میزنین با اهنگ میرقصین هر جا و هر وضعیتی داشته باشین اگه اهنگ شاد گوش کنین چهر دست و پا...
18 بهمن 1392