بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
جشن عمه سولماز
سلام عشقای مامان دیروز عقد عمه سولماز بود با اینکه مامان زی زی خیلی حالش بد بود با این حال آیتن گذاشتم بیش مامان جون من و آرتین بابای رفتیم شام رفتیم رستوران بعد بارک وقتی اومدیم خونه تا دیر وقت بیدار بودین دیگه بابا حمید خوابوندتون من چون دارو خورده بودم خوابم رفت ولی از صبح که بیدار شدین ناخوشین هر دوتاتون فکر کنم شما هم میخواین سرما بخورین خدا نکنه بازم میگم دوستون دارم فراوان
نویسنده :
مامان
15:59
ده ماهگیتون مبارک
سلام عشقای مامان ده ماهگیتون مبارک دردونه های من در حالی که که آرتین کوچولو وایتن کوچولو دو تا مروارید روی لثه هاتون دارین دست میگیرین بلند میشین وارد ده ماهگی شدین آیتن نازنینم گوشش درد میکنه تب داره مرتب استامینوفن هر چهار ساعت مصرف میکنه خدا کنه بهتر شی مامانی طاقت دیدن بی حالیتو ندارم دوتاتون با دهنتون صدا در میارین دد میکنید مامان دوستون دارم مامان مجبور میشم سر کار برم مثل اونوقتا که تمام طول روز باهم بودیم نیست شما مجبور میشین چند ساعت با بابا طی کنید خیالم راحت بابا خیلی خوب ازتون مراقبت میکنه بازم میگم عشق من هستین میمونین با نفساتون نفس میکشم شبا با این لالایی میخوابونمتون لالای کن بخواب خوابت گل مهتاب شبا هزارتا رنگ ...
نویسنده :
مامان
2:40
تازه نی نیها فضول شدن
سلام عشقای مامان بازم میگم عاشقتونم دوستون دارم خیلی امروز اولین روزی بود که شیطونی کردنتون میدیدم شما تو اتقتون بودین داشتین شعرای تینا کوچولو گوش میدادین من مشغول غذا درست کردن تو آشبزخونه به وای اینکه دارین تلویزیون تماشا میکنین اومدم دیدم آرتین تو حمام سینه خیز بالا تشت آب و آیتن ناز ناز هم درب حموم نمیدونین چقدر خوردمتون شما هم دارین دو تایی یک خراب کاری میکنینا دوباره ماشین لباسشوی باز بود دوتایی بدو مثل جوجه اردک با هم دیگه اومدین تو آشبزخونه شب هم مثل همیشه ددری خونه انتی سهیلا خیابون گردی الان لالا که من فر صت نوشتن بیدا کردم
نویسنده :
مامان
3:10
بدون عنوان
دندون در اوردن ،
ارتِین روز ٦ شهریور دندون دراوردی مامان چه سخت بود واست مادر ولی ایتن نازناز اصلا نفهمیدمالبته اون ١٨ شهریور در اومد دندونش شب باگوشا عمه مهتاباقاجون داشت بالیوان آب بهت میداد کهصدا دندونت اومد ...
نویسنده :
مامان
1:24